پیش از اینها فکر میکردم خداخانه ای دارد کنار ابر هامثل قصر پادشاه قصه هاخشتی از الماس خشتی از طلاپایه های برجش از عاج و بلوربر سر تختی نشسته با غرورماه برق کوچکی از از تاج اوهر ستاره پولکی از تاج اواطلس پیراهن او آسماننقش روی دامن او کهکشانرعد و برق شب طنین خنده اشسیل و طوفان نعره ی توفنده اشدکمه ی پیراهن او آفتاببرق تیر و خنجر او ماهتابهیچ کس از درمانده ام...
ادامه مطلبما را در سایت درمانده ام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : nargsane-man-to بازدید : 187 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1397 ساعت: 22:44